شاید یکی از دلایلی که کم از شهید قاضی نوشتهام این باشد که در کتاب اعدامم کنید از زبان حاج محمدحسن عبدیزدانی بسیار از او نوشتهام. اما این رافع قصورم در مورد این شهید عزیز نمیتواند باشد.
شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، اولین شهید محراب جمعه در کشور است. او اولین منادی و معرف امام خمینی در تبریز بود و از همین روست که ساواک لقب خمینی آذربایجان را به او داد. عالمی وارسته و محققی مدقّ که مقالات او در نشریات علمی مختلف حتی در ممالک عربی چاپ شد و جناب ایشان طعم تبعید و بازداشت و زندان را در حمایت از نهضت امام خمینی چشیدند.
تبریز، شهر سیاست و فرهنگ و هنر و دین و صنعت و اقتصاد است و بزرگانی در هر کدام از این حوزهها عرضه داشته است که هر کدام از ایشان به تنهایی دورهای تاریخی از یک کشور را کافی بوده و هست.
در روزگار نوشتن اعدامم کنید بسیار با این مرد بزرگ و خاطراتش زیستم و بارها تبریزیها را ستودم و بارها آه از نهادم بلند شد. و این از ویژگیهای شهری مانند تبریز است که نخبهخیز است و نخبهپرور و تزاحم نخبگان را در ذات خود دارد. و شاید باز برای همین است که مرحوم آقای انزابی فرمود : تبریز، غریبه دوشر دی!
همیشه در مقابل بزرگی مردمان این شهر بزرگ سر فرود آوردهام و همواره برای برهههایی از تاریخ آن گریستهام. تبریز، یک جغرافیا نیست، که تاریخ و اندیشه است.
سالگرد شهادت آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی بهانهای شد برای یادی اندک از او و تاریخ تبریز. تاریخی پر پیچ و تاب و تو در تو. هنوز که هنوز است رازهایی در عکسهای سیاه و سفید نماز جمعه میدان راهآهن و بازار تبریز است که ناگشوده اند و ناگفته.
مسجد مقبره برای من نه یک نمازگاه که تاریخی دراز دامن است با منبری که خطابههایی از فراز آن در تاریخ ماندگار شده است و مقبره بزرگان خاندان فقه و عرفان را در خود دارد. که خدایشان عریق رحمت کناد.