اول: دیده اید سر چهارراهها برخی مسافرکشها از هم مسافر بر میزنند و گاهی هم بر اثر این بکش اون بکش آستین و یقه مسافر بدبخت جر میخورد و لت و پار میشود!؟
حالا دو جناحین مثل شوفر مسافرقاپ سر چهارراه، ایستادند دم در مجلس و نماینده میقاپند، که این مال من بود و آن یکی هم مدعی میشود که مال من بود. حالا این بکش، اون بکش، غافل از اینکه اگر نماینده جر بخورد، (منظور لباسش)، برای همه بد میشود. میدانی این بنده خدا چه خون دلی خورده تا رسیده اینجا؟ چقدر آدم را دیده و چقدر آدم او را دیدند تا شده نماینده! حالا به مجلس نرسیده جر بخورد، (منظور لباسش)؛ مگر مهم این نبود که مردم شرکت کنند. دیگر چرا بر میزنید؟ مگر مجلس سر چهارراهه!!؟
دوم: آقا دستگاه دلمه پیچ داریم! دستگاه هندوانه بر داریم! چاقو تیز کن داریم! در بخش تولیدات صنعتی و حتی لباس، دستگاه مارک زن داریم! نمیدانم چرا دستگاه نماینده پیچ نداریم؟! چه میشود توی که میتوانی همه چیز توی موسسه رویان درست کنی، دستگاهی را اختراع میکردی که نماینده را دلمه پیچ کنی و عین ضرب شماره شاسی و موتور رویش طوری مارک بزنی که نشود انگولک و دستکاری کرد؟!
حالا که انتخابات تمام شده تازه به فکر یاری گیری افتادیم و «چهارشنبه بازاری» راهاند اختیم و داریم سوا میکنیم که این شماره شاسی مال ما و اون هم مال ما، اگر تهش چیزی ماند جهنم مال شما! شماره شاسی نماینده را دستکوب میکنی که به نام خودت سند بزنی تقلبی، مگر قرار نبود تقلب نکنیم!؟
دوم و نصفی: کلمه “باخت” در قاموس ایرانی نمیگنجد. ما اگر هم شکست میخوریم عمدی است. داریم برای آینده پی و پایه محکم میکنیم. مانند ردی کلاسمان که حالا آقا مدیر شده و مادرش همیشه خدا میگفت قبول بود، اما خودمان گذاشتیم بماند پایهاش قوی بشود! بچه که بودیم دعوا میکردیم کتک میخوردیم به بابا و ننه واقعیت را که شکست بود نمیگفتیم؛ یکی اون زد دو تا من. آخرش هم من زدم و در رفتم، یقه کت او هم پاره شد. بینی او هم خون آمد. یادم هست دوازده گل خورده بودیم دروازه بان ما میگفت اگر داور وقت اضافه میگرفت برنده میشدیم. این یعنی پر روئی!
شکست را مردها قبول میکنند مگر قرار نبود جر نزنیم و دبه در نیاریم و مثل یک مرد شکست را قبول کنیم!؟
سوم: آدم در انتخاب اسم حزب و گروه باید دقت لازم را بکند. «آدین قویدون دگیرمانچی چاغیر گلسین دن کوروغلی» وقتی اسم دسته و گروه را گذاشتی اصولگرا، آن هم در ایران اسلامی، یعنی اعتقاد به اصول و پایه بر اساس دین و مذهب اسلام.
عزیزی که اسم اصولگرا را روی دسته و حزبت گذاشتی!
با کدام معیار و درجهای نماینده اقلیت مذهبی میشود اصولگرای اسلامی و میرود توی لیست برندههای حزب شما؟! مگر زرتشتی و یهودی و ارمنی اصولگرای اسلامی داریم؟ مگر میشه؟ اگر مبنا را کلی گرفتی و فقط قبول خدا که آن وقت اوباما هم میشود اصولگرا! که البته بعد قبول برجام میشود اصولگرای اصلاح طلب!
چهارم: حالا آنهای که دوجنسه بودند تکلیفشان تو آمار«ما بردیم ما بردیم» کجا قرار میگیرد؟ دو جنسه کسی است که نه برادریش ثابت شده نه خواهریش، یک موقع خواهر بوده یک موقع برادر یک مواقعی هم مثل فالوده بستنی مخلوط. هم شیرین هم ترش! اصلاح طلب اصولگرا یا اصولگرای اصلاح طلب دیگر چه صیغهای بود؟ این آدمهای که دنبال یار گیری و آمار دهی به مردم هستند خوراکشان دو جنسهها است، که با عمل به وعده و وعید جنسیتشان را یک طرفه کنند و بکشند طرف خودشان. بابا این عمل را خودتان فی سبیل الله میکردید مانند قاتل بن لادن و تکلیف مردم را با خودتان روشن میکردید. مگر قرار نبود دنبال یک جنس باشی؟ مگر لیست نداده بودی که این ولا غیر؛ حال چشمت دنبال ناموس مردم هست!؟!
پنجم: حتما شنیدید که خواهرزاده مرحوم مغفور جنت مکان«نایب اوغلی حمید» به دایی محترم فرموده بود که معلم نمره کم داده. سالار فردا خدمت معلم رسیده بود و سفارش کرده بود نمره تکمیل!
معلم عرض کرده بود؛ بیست.
نایب امر کرده بود صد!
معلم عرض کرده بود؛ معیار بیست است.
نایب فرموده بود؛ برای نایب معیار صد میشود تغییر میدهیم.
حالا تا آنجا که ما میدانیم درصد فراوانی را جمع بزنیم باید بشود صد. اصلاح طلب آمار داده پنجاه ما بیست. طرف بقیه دوجنسه و اصولگرا آمار داده پنجاه و یک ما چهل بقیه. ده هم اصلاح طلب! این دو را جمع کنی بعد تقسیم بر دو باید بشود صد. ما این کار را کردیم در آمد صد و سی!!!
حالا پیدا کنید معادله چند مجهولی پرتقال فروش را که به ظن حقیر هر دو طرف خودشان را نایب اوغلی حمیدی حساب کردند با معیار خودشان!
مگر قرار نبود ما بیایم رای بدهیم شما آمار را حضرت عباسی درست اعلام کنید، پس چه شد؟
مسافر مرا میدزدی؟
مادرت را به عزا مینشانم.
نامرد عوضی تو مگه خودت مسافر نداری…
سلام.وبسایت جامعی دارید.واقعا ممنونم