روحیات خیرخواهانه که در شرایطی که نابرابری و تبعیض فراگیر است، میتواند تبدیل به سپر بلای بانیان و طراحان نابرابری شود.
اگر این خانه خراب کردن ها، استثناهای گاه گاه بود که از دست مسئولان در میرود، می شد رویکرد خیریه ای برای ترمیم این خرابی ها را توجیه و تجویز کرد.
وقتی رویکرد اساسی مدیریت کشور معطوف به مچاله سازی فقرا و واداشتن آنها به تن دادن به وضعیت نابرابری است، آیا همچنان باید دنبال توسعه خیریه های سر به زیر و چاله پرکن باشیم؟
نکته عجیب در همه گیری رویکرد خیریهای، انتقال بخش مهمی از ظرفیت نیروهای انقلاب به این حیطه و تبدیل آنها به بلاگردانان ساختارهای فقر آفرین است.
امروزه لشکری از حزب اللهی ها بی آنکه انرژی خود را مصروف جبران عقب ماندگی در عدالت از طریق تغییرات اساسی (و نه لزوماً سیاسی) کنند، ترجیح میدهند در خیریه ها نقش بپذیرند.
آیا تعریض به رویکرد خیریه ای به معنای انصراف از کمک مردمی به فقراست؟ هرگز. اما این کمک ها نباید به هیچ طریقی مسئولیت گریزی حکومت را در اقامه عدل و مبارزه با ظلم، رسمیت ببخشد و عادی کند.